در مطلب قبلی در مورد مسائل مختلفی صحبت کردم تا اینجا گفتم که برخی رفتارها و مسائل باعث دلسردی می شد و من هم با تلاش مضاعف کارم رو ادامه می دادم خوب تا حدود خیلی خوبی سایت رو بعد از حدود ده روز از زمان شروع به کارم پیش بردم و صفحه اول سایت مطابق با طرح اولیه انجام شده بود.
در پروزه های بزرگی ای که انجام می شود ابتدا گروه گرافیست طرحی را اماده می کنند و گروه برنامه نویس طرح را برروی سایت اعمال می کنند, العالم هم از این قضیه مستثنا نیست وقتی من شروع به کار کردم به من طرح اولیه گرافیکی سایت را دادند و من هم طبق طرح صفحه اول سایت را می ساختم. خیلی دلهره داشتم ازطرفی مسائل بسیار زیادی بود که باعث می شد این نگرانی بیشتر و بیشتر شود .طرح پربود از اعمالی که من نمی دانستم که باید چگونه انها را پیاده سازی کنم مثل اسلاید شو مثل اینکه یک عکس به همراه چندین تیتر در کنار هم باشند مثل اینکه چطور jcarousel استفاده کنم و ... از همه مهتر چطور از ماژول views استفاده کنم که صفحه اول سایت با کوئری های زیاد و درگیر نشدن دیتابیس داون نشود و هزاران مسئله دیگه که قصد دارم به مرور در مورد انها بنویسم فکر کنم یه کتابچه بشه این خاطرات من در این 4 ماه اول در شبکه العالم.
از یک زمانی به بعد به صلاح دید مدیریت شبکه من مستقیما با ایشان در ارتباط بودم و با هم فکری ایشان و تیم برنامه نویس و تیم فنی سایت کار ها پیش می رفت. خوب این قضیه باعث شده بود انگیزه من بیشترو بیشتر بشه برای کار کردن، از طرفی می دیدم حمایت های مدیر شبکه از من رو و این باعث دلگرمی من می شد اما این قضیه اگرچه خوبی هایی داشت ولی باعث کنکاش های زیادی بین من و دیگران شده بود. مسائل حاشیه ای که اغلب در همجا وجود دارد در سازمان بیشتر و بیشتر به چشم می خورد. قبل از من چندین نفر امده بودند و رفته بودن و همین سیر من رو بنا بر گفته ها طی کردن یعنی کارکردن مستقیم با مدیریت شبکه و بنا به دلایلی رفتن از شبکه خوب الان به همه اونها حق میدهم واقعا کار کردن درشبکه العالم در این شرایط کاری برای یک برنامه نویس که می تونم به جرات بگم می تونه با همین مقدار حقوق پرداختی شبکه به شرکت های دیگر برود و همان مقدار دریافتی را بیشتر از آن داشته باشد و این همه شرایط سخت کاری را نداشته باشد این همه استرس کاری و ... نداشته باشد چرا باید بماند خوب روزی طرف می گوید نخواستم اسم و رسم شبکه را می رود. حالا بعد از این همه مدت می فهمم که چرا مدیریت مستقیما با برنامه نویسان سایت کار می کرد. دوست خوبم در این مورد به طور مفصل صحبت کرده است بد نیست اون رو هم بخونید.
از دیدگاه خودم سایت خیلی خوب داشت جلو می رفت اما خوب با توجه به مشکلات سایت قبلی مدیریت از تیم می خواست که کار ها سریعتر از این پیش برود و هرچه سریعتر کارها پیش برود . از اون زمان با درخواستم مبنی بر کمک دوستان فنی سایت و اقای محمد خانی موافقت شد و قرار شد بنده برخی از کارهای سایت را تقسیم کنم و هرکسی بخشی از کار را پیش ببرد. خیلی سخت بود این کار چون که باید در حین انجام کار اموزش هم می دادم و کار های خودم رو جلو می برم برنامه ام این بود که کارهای اولیه و زیربنایی راانجام بدم و ساخت قسمت های بقیه را به تیم بسپارم عملا شده بودم راهبر تیمی که نه شناخت کافی از انها داشم و نمی دانستم که این افراد چقدر توانایی دارند و می توانند کمکم کنند و می تونم بگم عدم شناخت کافی نسبت به همکارانام باعث برخی مسائل شد که حتی تا به الان هم ادامه دارد این مسائل.
به شخصه با دروپال کار کرده بودم می دانستم چگونه می شود یک قالب طراحی کرد و چگونه از امکانات ابتدایی استفاده کرد اطلاعات کافی در مورد طراحی یک سایت با سیستم مدیریت محتوای دروپال را داشتم ولی خوب در سایت العالم نیازهای زیادی وجود داشت مثل اسلاید شو یی که داشت و من خوب تا به اون موقع با اسلاید شو ها کار نکردم بهتر بگم با مازول views کار نکرده بودم و شناخت کافی از امکاناتی که ،این ماژول به کاربر می دهد نداشتم فقط اطلاعات کمی همانقدر که در کتابم نوشته شده را داشتم. نیاز شدیدی وجود داشت که خودم را با امکانات دروپال بیشتر اشنا کنم. یادم هست که حتی با ماژول panels کار نکرده بودم و از دوستم شنیدم که این ماژول دقیقا چکار می کند یادم هست وقتی با امیر بحث می کردم در مورد این مازول اون می گفت خیلی باحال هست و می شه صفحه رو تقسیم بندی کرد و ... من اصرار داشتم این ماژول بیهوده هست و چه نیازی هست وقتی می شه با ساختن صفحات مختلف و نوشتن کد صفحه را تقسیم بندی کرد بیاییم از ماژول بسیار سنگین به نام panel استفاده کرد.
بعد از چند روز که شناختم نسبت به اعضای تیم بیشتر شد. روال کلی سایت را تغییر دادم من بنا را بر استفاده حداقلی از مازول ها گذاشته بودم و اعتقاد داشتم هرکاری که می توان با کد انجام داد را انجام داد و مازول ها را دخیل نکرد.
بنا را بر استفاده از مازول ها کردم چون تیم با برنامه نویسی اشنا نبودن و خود من هم با اطلاعات کمی که در مورد برنامه نویسی php داشتم کمی دودل بودم خوب من با کدنویسی قالب برای دروپال اشنا بودم و شک داشتم که وسط کار مشکل برنخورم بنابراین لازم شد که از panel استفاده بشه . هیچ اطلاعاتی در مورد پنل نداشتم حدودا یکروز وقت گذاشتم و با پنل کار کردم و توانستم بفهمم چطور از این مازول می توان استفاده کرد.
مسلما در ساعاتی که درشبکه بودم نمی توانستم مطالعه داشته باشم از طرفی هم قول داده بودم تا دیر وقت و تا زمانی که کشش دارم در شبکه باشم وکارها را ادامه بدهم تنها فرصت برای مطالعه، زمانی بود که در منزل بودم .زمانی که هم به خانه می امدم تقریبا ساعت 10.30 - 11 شب بود خیلی سخت بود برام ،بیدار بودم و مطالعه کردن و کار کردن با ماژول های مختلف می بایست کار می کردم و تقریبا هر شب تا 2 شب بیدار بودم و مطالعه می کردم، تا وقتی فردا به شبکه می روم بتوانم کارها رو جلو ببرم از طرفی قول داده بودم و از همه مهمتر حالا باید چنیدن نفر را هم راهنمایی می کردم و به اونها کمک می کردم تا کارهای سایت رو جلو ببرند.
خیلی سخت بود واقعا سخت بود کار کردن در اون شرایط کاری از همه طرف بر رویم فشار بود از مدیر شبکه تا مدیر فناوری اطلاعات تا مسئول برنامه نویسان و بچه های فنی سایت شبکه و از همه مهمتر خانواده .یادم هست بار ها و بارها از طرف دوستانم متهم می شدم به اینکه تو رفتی العالم خودتو می گیری و از اینجور حرف ها همه این ها به کنار دانشگاه هم به اون باید اضافه کرد. دقدقه حذف نکردن استاد ها و رفتن به دانشگاه و ...
الان داشتم یکبار دیگه متن بالا را می خوندم پیش خودم گفتم که یکی ندونه فکر می کنه من یه ادم بی سواد بودم که رفتم به شبکه و هیچی از دروپال و طراحی نمی دونستم ولی باید بگم قبل از اینکه من به شبکه العالم بروم حدود 100 سایت طراحی کرده بودم و اکثر اون ها را با جوملا و وردپرس و HTML طراحی کرده بودم و از سال 82 با طراحی قالب برای وبلاگ هام کار طراحی شروع کرده بودم . بیس اولیه کار را داشتم و خیلی از نکات طراحی را می دانستم و همه اینها در کنار هم باعث شد من بتونم سایت شبکه العالم را طراحی کنم و ادامه بدم.
هر شخصی لازم هست از یه جایی کارش رو به صورت حرفه ای ادامه بده و العالم به من کمک کرد و از من خواست و من هم با قرار گرفتن در مسیر این رودخانه پر تلاطم تونستم خودم رو از با این مسیر وفق دهم و راهم رو ادامه بدهم. کم کم اون اعتماد اولیه به من و اینکه من می توانم سایت شبکه را راه اندازی کنم شکل گرفته بود و تقریبا همه به این نتیجه رسیده بودن که کار رو می تونم انجام بدهم رسیده بودن.
یک کارم شده بود پیدا کردن ماژول برای سایت و خوندن راهنمای اون و گشتن در اینترنت برای استفاده صحیح از اون ماژول . تقریبا این روال های کاری روزانه من روتین شده بود . در این بین هم بار ها شد که می خواستم از شبکه برم اما وقتی به هدفم فکر می کردم و ارمان ها و تلاش روزهای گذشته باعث می شد که با قدرتی مضاعف تر کارم رو دنبال کنم. تقریبا 15 روز از اسفند ماه گذشته بود که مدیر شبکه به اتاق ما امد و از من خواست زمان بندی بدهم و من هم همان لحظه به او گفتم که یک هفته دیگه کار تمام می شود وقتی سرم را بالا بردم با قیافه بهت زده همکارام مواجه شدم. یک لحظه احساس بدی کردم نمی دانستم این حرفی که زدم خوب بوده یا بد ابتدا احساس کردم زمانم خیلی زیاد هست و باید کمتر می گفتم. خوب من اون لحظه وقتی به کلیات کاری که انجام شده بود نگاه می کردم و با توجه به این که همه شبکه و بخش ای تی بسیج شده بودند برای همکاری با من فکر می کردم همکاران هم مثل من کار خواهند کرد و ادامه خواهند داد ولی این حرف من یکی از بزرگترین اشتباهات من در شبکه بود چونکه فکر می کردم همه مثل خودم انگیزه داردند و کار می کنند ولی اینطور نبود ... (ادامه دارد)